جدول جو
جدول جو

معنی ناخویشتن بین - جستجوی لغت در جدول جو

ناخویشتن بین
(دَ خوا / خا)
فروتن. متواضع که از فروتنی خود را نمی بیند. نامتکبر. مقابل خویشتن بین، به معنی خودبین و متکبر:
بس فروتن سروری ناخویشتن بین مهتری
سرور اهل زمینی مهتر اهل زمان.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
ناخویشتن بین
متواضع فروتن مقابل خویشتن بین
تصویری از ناخویشتن بین
تصویر ناخویشتن بین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خویشتن بین
تصویر خویشتن بین
خودبین، آنکه فقط خود را می بیند و به دیگران توجه ندارد، مغرور، متکبر
فرهنگ فارسی عمید
(خوی / خی تَ)
فروتنی. حالت و صفت ناخویشتن بین. رجوع به ناخویشتن بین شود
لغت نامه دهخدا
(خِ رَ)
کسی که خود را بزرگ و مهم داند. (از ناظم الاطباء). متکبر. معجب. مختال. فخور. خودپسند. (یادداشت مؤلف). خودبین:
خویشتن بین و بت پرست یکیست.
سنائی.
وانکس کو نیست خویشتن بین
معصوم خدای بین شمارش.
خاقانی.
مبین درآینۀ چین ای بت چین
که باشد خویشتن بین خویشتن بین.
نظامی.
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدابینی ازخویشتن بین مخواه.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناخویشتن بینی
تصویر ناخویشتن بینی
تواضع فروتنی مقابل خویشتن بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویشتن بین
تصویر خویشتن بین
آنکه پیوسته بخود میبالد خودبین
فرهنگ لغت هوشیار
خودبین، خودستا، خودنگر، متکبر، معجب، مغرور
فرهنگ واژه مترادف متضاد